• وبلاگ : تجربه هاي خانم مربي
  • يادداشت : خانم پرورشي وارد ميشود
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    مبارک باشه
    بامزه است منم يه مدت مربي پرورشي بچه هاي ابتدايي بودم... هرروز که ميرفتم خونه از دست مدير مدرسه آرزو ميکردم فردا نياد و فردا که ميشد با ديدن هجوم بچه ها سمت خودم و خنده هاشون، باز ميخواستم که مدرسه بمونم.
    روزهاي جالبي بود.
    من هم مثه بچه ها از مدير مدرسه مي ترسيدم.